از استخدام خبرنگاران بپرهیزید!

به جا مانده از 17 مرداد؛ روز خبرنگار

رضا بردستانی


شاید اگر ددمنشانِ جاهلیت به جا مانده از دوران بدوی گری و زنده به گوری دختران، در غروب غم انگیز 17 مرداد محمود صارمی را قربانی انتقام و کینه توزی کور خود نکرده بود و او را به همراه کارکنان سفارت ایران در مزار شریف به خاک و خون نکشیده بود، شاید اگر محمود صارمی در جمع آن شهدا حاضر نبود و چه بسا اگر محمود صارمی الآن حی و حاضر کنار دیگر همکارانش در خبرگزاری جمهوری اسلامی نشسته بود و شاید اگر محمود صارمی هم به خیل جانبازان و زخم خورده های دوران نورانی دفاع مقدس نشسته بود ، در تقویم سالانه خبری از گرامیداشت روز خبرنگار هم نبود.که اگر جز این است چرا تا غروب 17 مرداد 1377 خبری از گرامیداشت روز خبرنگار در تقویم ما نیست! مگر در جبهه ها حق علیه باطل، مگر در طول روزهای سخت و سرد جنگ هیچ خبر نگاری به درجه ی ریف شهادت نرسید؟ اگرچه راضی هستیم به انتخاب این روز که تا همیشه ی تاریخ این ننگ بر چهره ی استعمار برای کشتن آگاهی و معصومیت باقی خواهد ماند و حد اقل یک روز از سال این قشر نیز دیده می شوند اما سؤال اینجاست روزخبرنگار روز نشست و اهدای لوح و تقدیرنامه است یا بازبینی زحمات یکساله ی این عزیزان و گوش جان سپردن به مشکلات و معضلاتی که راه را بر انجام هر چه بهتر کارشان بسته است؟

همیشه و در همه حال خود را موظف می دانم تا در مناسبت ها برای احترام و ارادت و گفتن خسته نباشیدی اندک، دست به قلم برده چند خطی را به رشته ی تحریر درآورم و اما از چند روز مانده به روز خبرنگار و حتی تا چند روز بعد از آن هر چه بیشتر سعی نمودم کمتر نتیجه گرفتم و این نوشتار آن قدر دیر شد که نزدیک بود از نوشتن به طور کلی منصرف شوم اما در ساحت فعالیت های اجتماعی و مرتبط بودن با عوالم خبری و خبرنگاری مرا بر آن داشت تا با همین تأخیر چند روزه نیز باز یادی بنمایم از خبرنگارانی که تنها یک روز سال به صورتی نمادین و گذرا دیده می شوند و این نمادین دیده شدن آن قدر آزار دهنده است که در تحیر و بهت می مانی.

تیتر های آن چنانی، القاب من درآوردی، سخنان بازنویسی شده و سخنرانی های مکتوب و از رو خواندنی بخش هایی از مراسم است و لوح های تقدیر و تشکر و بن های کتاب و تخفیف که به ندرت پا از 1.000.000ريال فراتر می گذارد و تمامی این کارها و برخوردها برای این است که بخش گسترده ای از مدیران و دست اندرکاران به واقع دل خوشی از این قشر نداشته و ندارند. چالش هایی که این قشر بر حسب انجام به وظیفه و تعهد کاری ایجاد می نمایند دیگر عملا دل و دماغی برای تشکر و سپاس بی تکلف باقی نمی گذارد اما اجبار و عقب نماندن از قافله، ایجاب می نماید تا در نشستی خبری از این قشر زحمت کش هم سپاسگزاری به عمل آید.

مدیران و مرتبطینی که در طول سال انواع و اقسام فشارها و تهدیدها را بر بدنه ی این قشر از جامعه وارد آورده اند چگونه می توانند قدردان آنان نیز باشند. از امضاء گرفتن های آن چنانی برای اثبات توانمندی هایشان که همگان آگاهانه می دانند که ناتوانند، تا بیرون راندن ها و راه ندادن ها و سر بالا جواب دادن ها گرفته و کمی آن طرف تر برخوردهای دور از ذهن و بی ادبانه ترین عکس العمل هایی که هر از چند گاهی می خوانیم و می دانیم که آن مقدار که بیان شده است مشتی از خروار است.

از خبرنگاری برای دو موضوع خبری تشکر کردم و خوب که به چهره اش خیره شدم آثار خستگی و نارضایتی را مشاهده نمودم ، او خلاصه و مفید گفت: ای برادر دلت خوش است برای همین دو گزارشی که تو تشکر می کنی هزار یک جور حرف شنیدم و به هزار و یک نفر پاسخ دادم.... هنوز بیانات مقام عظمای ولایت را به یاد دارم که خواهان ارائه ی واقعیت ها بدون سیاه نمایی و مثبت نگری کاذب هستند و این مقوله بخش بزرگی از رسالت کاری خبرنگاران را شامل می شود. همین خبرنگاری که از در رانده می شود انعکاس دهنده ی بازدیدها، افتتاح ها، نشست ها، خوبی ها، عنایات ویژه و غیره است و همین که سر به معضلی فرو می برد و نازیبایی و پلشتی را به تصویر می کشاند آن قدر در تنگنا و آزار قرار می گیرد که تنها و تنها باید به خدا پناه برد. یک تذکر کوتاه در قالب یک پیامک مؤدبانه باعث می شود تا دیگر جواب سلام هم نشنوی آن گاه در 17 مردادآن قدر اکرام و احترام می بینی که در تحیر و تردید تا مرز غرق شدن نیز پیش می روی.

لازم به گفتن نیست که خبرنگار دیده ی بینای جامعه است و همه می دانند که خبرنگاری حرفه ای سخت و حساس و در عین حال ظریف و پر خطر است . اصلا لازم به یادآوری نیست تا رسالت های خبرنگاری را، صفات یک خبر خوب را و راز و رمز خبرنگار خوب بودن را بازگو نماییم این عده که قلم در دست و دوربین بر دوش در سرما و گرما بدور از جبهه گیری و خط و خطوط به جریان آرام و مطمئن ارسال و انتشار خبر کمک می کنند بهتر از هر کدام از ما می دانند خوب و بد این شغل مخاطره آمیز را ... ما تا آن جا پیش رفته ایم که چگونه دیدن را و چه دیدن را هم به این عده تحمیل می نماییم یعنی آن که ما می گوییم ببینند و آن گونه که ما صلاح می دانیم! حتی برای عکس هایشان هم زاویه ی دید انتخاب می نماییم آن گاه انتظار داریم خبرنگاری و رسالت خبری سالم و بکر و منزه باقی بماند.

این قشر به استخدام نیاز ندارند، وام هم نمی خواهند غم آب و نان و هم ندارند، آرزوهای دور و درازی هم در سر نمی پرورانند، بالاترین لطف به اینان همین است که قدردان واقعی آنان باشیم و مزد زحماتشان را به اندازه ای که مستحقند بپردازیم و نه این که حق خودشان را با هزار شرط و تبصره که این را بگیر و این گونه باش! حق کسی را به او پرداختن و در قبال همین پرداخت حق هزار و یک جور انتظارات آنچنانی داشتن مصداق بارز بداخلاقی است که تبعات وحشتناکی را به دنبال خواهد داشت.

در چند روز اخیر شاهد نشست هایی در سطح وسیعی از مدیران و دستگاه ها و نهادهای دولتی و غیر دولتی بودیم، همه این قشر را زحمت کشانی صادق و مردمانی راست گفتار نامیدند و چند روز بعد می بینیم از پاسخ دادن به پیش پا افتاده ترین سؤال همین آدم فعال و زحمت کش نیزطفره می روند و گاه او را به جلسات آنچنان خود راه نیز نمی دهند. خبرنگار را مخل آرامش دستگاه خود می دانند و او را عنصری مزاحم و دست و پا گیر خطاب می نمایند که قلم به مزدانی هستند در خدمت بدبینان جامعه و لاغیر!

بدترین کاری که می شود در حق یک خبرنگار انجام داد این است او را و قلمش را و دوربینش را استخدام کنیم، به او وام بدهیم و وامدارش نماییم تا اگر جایی حرفی زد و خبری منتشر نمود بتوانیم استخدامش را معلق کنیم و وامش را چماقی بر سر! تا آرامشمان را بر هم نریزد. اصلا وقتی برخی مدیران تمام کارهایشان را به روابط عمومی اداره سپرده اند چه احتیاجی به خبرنگار و اصحاب خبر و رسانه، فضای مجازی هم که لایتناهی است هر چه ما می گوییم نگاشته خواهد شد و هر آن چه ما می بنیم هم دیده خواهد شد تنها می ماند برخوردهای مصداقی و بزرگداشت های مناسبتی که تنها در نیمی از روز می توان از خیل عظیمی از خبرنگاران به قدر کافی سپاسگزاری نمود

ما اگر جایگاه یک خبرنگار متعهد و حرفه ای را خوب بشناسیم، حق و حقوق او را بی منت و بهانه بپردازیم، در مواردی متعدد به واسطه ی پوشش ها و جریان سازی های مثبتی که انجام داده است از او قدردانی نماییم دیگر کاری برای 17 مرداد نمی ماند به جز دور هم نشستن و آینده را ترسیم نمودن و به روزهای خوب و زیبا اندیشیدن.

این قشر اگر چه دستش جایی بند نیست اما در صدد استخدام او نیز برنیاییم که قلمش را کند کرده ایم و لنز دوربینش را ضعیف و ناکارآمد و بیناییش را سطحی و ساده انگارانه این قشر اگرچه درآمدهای آنچنانی ندارد اما اگر به حق و حقوق واقعی خود دست یابد شک نداشته باشیم که نه به وام نیاز مند خواهد بود و نه به سفارش و تکریم های نقاشی شده بر صورتک ها! آری هر خدمتی که می خواهید برای یک خبرنگار انجام دهید انجام دهید اما قویاً از استخدام و وامدار نمودن او خوداری نمایید.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا